آیا آمریکا میتواند بدون جنگ پیشرفت کند؟
تاریخ انتشار: ۵ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۱۸۷۰۳۱
فرارو- مارک هانا؛ از اعضای ارشد بنیاد گروه اوراسیا است که در آنجا به بررسی امکانات و مزایای سیاست خارجی ایالات متحده در برهههایی میپردازد که کمتر به قدرت نظامی وابسته بوده است. او عضو دورهای شورای روابط خارجی است. او یکی از اعضای ابتکار عمل جهانی آزادی بیان در دانشگاه کلمبیا است. او در دانشگاه نیویورک تدریس میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش فرارو به نقل از نیویورک تایمز؛ بسیاری در واشنگتن بدون چشمانداز تازهای برای نقش آمریکا در جهان چالشهای ژئوپولیتیکی امروز را مرتبط با چالشهای گذشته میدانند. چین به عنوان اتحاد جماهیر شوروی جدید معرفی میشود و پیشرفتهای نظامی با فناوری پیشرفته آن موضوع تهدید "لحظه بالقوه اسپوتینک" را مطرح میسازد.
کمیته خطر که سالها پیش حمایت عمومی از هزینههای نظامی را در طول جنگ سرد جلب کرد اکنون با تمرکز بر روی تهدید متوجه از جانب چین دوباره احیا شده است. ذحیار موشکی امریکا به دلیل حمایت از اوکراین در جنگ با روسیه رو به کاهش است و درخواستها از امریکا این احساس را در ایالات متحده برانگیخته تا بار دیگر به زرادخانه دموکراسی تبدیل شود و دفاع از نظم آزاد و لیبرال را تقویت کند.
"ولادیمیر پوتین" از نظر الگویی به عنوان ترکیبی کشنده از یک مامور سابق کا گ ب در نظر گرفته میشود: یک جاسوس و یک رهبر بیرحم شوروی. برانگیختن احساس مبارزه بزرگ امریکا علیه فاشیسم و کمونیسم میتواند از نظر لفاظی مفید باشد و تداعی گر دورانی است که به دلیل پویایی اقتصادی، وحدت هدف و روحیه میهن پرستی به یاد آورده میشود.
با این وجود، ترجمان ساده سازی شده از گذشته تمایل به رمانتیزه ساختن تاثیرات جنگ بر جامعه امریکا را دارند. این خاطرات گنگ به همان اندازه که خطرناک هستند گمراه کننده میباشند چرا که در آن صورت جنگ به عنوان راه حلی برای مشکلات اقتصادی و سیاسی امریکا قلمداد میشود.
غرایز جنگ طلبانه رهبران آمریکایی تنها باعث تشدید بن بستها میشود و خطر بدتر شدن اعتیاد به جنگ را در این کشور ایجاد کرده است. تنشها با چین بر سر تایوان و بالنهای جاسوسی هم چنان تشدید میشود. جنگ در اوکراین ادامه مییابد و وارد دومین سال خود میشود و هیچ نقطه پایانی در آن دیده نمیشود.
با این وجود، پرزیدنت بایدن با توجه به آگاهی از محدودیتهای قدرت نظامی آمریکا تنها با احتیاط حمایت از اوکراین را افزایش داده و در رویکرد خود به چین در مقایسه با سلف اش سنجیدهتر عمل میکند. او همچنین با پایان دادن به کارزار دولت – ملت سازی در افغانستان خسارات امریکا را کاهش داد.
با این وجود، این امر باعث نشده تا گروه کُر واشنگتن متشکل از کارگزاران سیاست خارجی که فریاد جنگ سرد جدید با چین، تشدید بیشتر جنگ نیابتی با روسیه و بازگشت به سیاست فشار حداثکری علیه ایران را سر میدهند ساکت شوند.
در پس تحمیل این ذهنیت پلیسی برای نظم جهانی مبتنی بر قوانین یک فرض متعارف وجود دارد: جنگ هر اندازه غم انگیز موهبتی برای نشاط اقتصادی و نشاط میهنی است. این فرض در بهترین حالت منسوخ شده است. اقتصاد دیگر به شیوه پیشین از صنایع زمان جنگ تغذیه نمیشود. در زمانی که جنگها توسط گروه کوچک تری از داوطلبان صورت میگیرند و بیش از مالیات از طریق دریافت وام از موسسات مالی و دولتهای خارجی تامین مالی میشوند سبب شده اند تا روحیه عمومی درباره داشتن هدف مشترک تحقق نیابد.
در واقع، تازهترین اتفاقات نظامی ناگوار آمریکا به انباشت مداوم بیش از ۳۰ تریلیون دلار بدهی دامن زد که اکنون توسط نمایندگان کنگره برای منافع سیاسی مورد بهره برداری قرار میگیرد.
"الیوت آبرامز" که سیاستگذاری خاورمیانه را در دولت بوش و سیاستگذاری در قبال ایران و ونزوئلا را در دولت ترامپ رهبری کرد پس از حمله روسیه به اوکراین تاکید داشت که ایالات متحده باید از فرصت "جنگ سرد جدید" برای ایجاد اجماع دو حزبی در داخل کشور استفاده کند.
دو حزبی بودن ایدهای جذاب به نظر میرسد. با این وجود، اجماع بر سر جنگ به اتفاق آرا آن چیزی نیست که آمریکا به آن نیاز دارد و به پیشرفت کشور نیز کمکی نمیکند. در واقع، مخالفت زمانی ارزشمندتر است که مخاطرات به سطوح بحران ژئوپولیتیکی برسد. اتحاد لزوما به معنای یکنواختی نیست و مخالفت اصولی چیزی است که دموکراسی پایین به بالای ما را از خودکامگی بالا به پایین جدا میسازد.
اگر موشکافانه بررسی کنیم ارتباطی بین اسطوره جنگ و اتحاد مدنی کشور وجود ندارد. "گرگ گراندین" برنده جایزه پولیتزر در کتاب خود تحت عنوان "پایان اسطوره" شرح داد که چگونه پس از پایان جنگ داخلی در امریکا سربازان شمالی و جنوبی همراه با یکدیگر به مرزهای غربی اعزام شدند تا قبایل بومی را سرکوب کنند.
چنین کارزارهای نظامیای علیه مردمان بومی تا حدی به عنوان راهی برای ادغام مجدد کنفدراسیونهای سابق در ارتش ایالات متحده در نظر گرفته شدند و به عنوان یک "برنامه توانبخشی" برای جنوب مطرح شد. جنگ اسپانیا و آمریکا و جنگ جهانی اول نیز تا حدودی به عنوان راهی برای اتحاد شمال و جنوب به افکار عمومی امریکا فروخته شد. با این وجود، هیچ یک از این جنگها مانع از تقسیم بندیهایی نشد که از جنگ داخلی و جیم کرو تا بحثهای امروزی درباره بناهای یادبود و پرچمهای کنفدراسیون ادامه داشته اند.
آیا جنگ جهانی دوم به آمریکا اجازه داد تا تمام ظرفیت بالقوه اقتصادی خود را بشناسد و از رکود بزرگ فرار کند؟ آیا مبارزه جنگ سرد علیه تهدید مشترک کمونیستی باعث ایجاد دورهای از وحدت و پیشرفت فناوری شد؟ در حالی که حقیقتی در این نوستالژی نهفته است واقعیتهای ناراحت کننده نادیده گرفته میشوند.
انگیزه ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم در درجه اول انتقام جویی بود و نه تمایل گسترده برای نجات جهان آزاد. جنگ به صنعتی شدن امریکا کمک کرد، اما بسیاری از امریکاییها را نیز در وضعیت محرومیت قرار داد. افسانههای رایج در مورد هماهنگی اجتماعی جنگ سرد به راحتی آسیبهای ناشی از جداسازی نژادی و ترسهای ایجاد شده از تهدید کمونیسم را نادیده میگیرند. هم چنین، اتحاد مدنیای که آمریکاییها پس از ۱۱ سپتامبر احساس کردند نتوانست از جنگهای فاجعه بار در عراق و افغانستان جان سالم به در ببرد.
دهه ۱۹۹۰ میلادی نشان میدهد که چگونه رفاه و سازش سیاسی در صورتی که احساس ناامنی ملی و وضعیت ستیزه جویانه جهانی را که اغلب همراه با آن است از بین ببریم قادر به شکوفا شدن خواهد بود. در آن بازه زمانی مشارکت آمریکا در درگیریهای بزرگ محدود بود و هدف اصلی سیاست خارجی دولت کلینتون ارتقای تجارت تعیین شد.
پیمانکاران دفاعی ممکن است استدلال کنند که هزینههای نظامی باعث ایجاد فعالیت تجاری و ایجاد شغل میشود این ایده به راحتی در میان نمایندکان کنگره خریدار دارد. با این وجود، امریکاییها پس از دههها سیاست خارجی بیش از حد نظامی شده باید نسبت به استفاده از بودجه دفاعی برای کمک به رشد اقتصادی محتاط باشند. نسلهای جوانتر نیازی نمیبینند تا رفاه و صلح را با یکدیگر معامله کنند.
نتایج نظرسنجیای تازه نشان داد که اکثریت بزرگسالان امریکایی زیر سن ۳۰ سال از تخصیص بودجه دفاعی کمتر حمایت میکنند. در لحظهای که دموکراسی آمریکایی آسیب پذیر به نظر میرسد و وضعیت اقصادی ناآرام است میتوان درک کرد که برخی ممکن است به دنبال الهام بخشی در پکس امریکانا (لفظی است در خصوص مفهوم صلح نسبی در نیمکره غربی و سپس در جهان در نتیجه برتری قدرت ایالات متحده آمریکا که از میانه قرن بیستم آغاز شده و تاکنون ادامه دارد) هر چند به شکلی غیر معمول باشند. هم چنین قابل درک است که بدون راههای جدید برای درک این دوره تازه از سیاست بین الملل سیاستگذاران ممکن است به روشهای قدیمی بازگردند. یعنی ممکن است به عادت به حداقل رسانی هزینهها و اغراق در بیان مزایای منازعات مسلحانه بازگردند.
با این وجود، این تصور که جنگ میتواند رکود اقتصادی و زوال دموکراتیک را برطرف کند دیدگاهی عقب مانده و منسوخ شده است چرا که جنگ باعث میشود دموکراسی ما تهدید شده و ثروت مان به هدر برود، زیرا جنگهای نابخردانه باعث میشوند اعتماد عمومی و منابعی که ممکن بود به طور مولد در داخل استفاده شوند به شکلی مخرب در خارج از کشور صرف شوند.
منبع: فرارو
کلیدواژه: تاثیر جنگ بر آمریکا جنگ طلبی آمریکا ایالات متحده سیاست خارجی جنگ سرد جنگ ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۱۸۷۰۳۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انیمیشنهایی متفاوت برای بزرگترها ؛ انیمیشنهایی مفرح برای بچهها
همشهری آنلاین: چقدر طول کشید که از پیرمرد شجاع و وفادار و بامزه «آپ/ بالا» خوشتان بیاید و با او همدلی کنید؟ نوازنده شکستخورده انیمیشن «روح» که در زندگی نتوانسته دنبال رؤیای نوازندگیاش برود و تازه پس از مرگ در عالم ارواح شجاعت لازم را برای تغییر زندگیاش به دست میآورد، چقدر شما را به خطر کردن و پی رؤیاهایتان رفتن ترغیب کرده؟همین اواخر، انیمیشن معمولی «لئو» چقدر دیده شد و پیام ساده و عملیاش که ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است، به دلها نشست. ۸ انیمیشنی که در ادامه معرفی شده بخشی از خاطره چند نسل از دنیای انیمیشن است.
شرک (۲۰۰۱)کارگردان: اندرو آدامسون و ویکی جنسون
محصول: امریکا
یک شخصیت چطور وارد فرهنگ عامه ــ آنهم نه فقط فرهنگ عامه کشور سازنده بلکه فرهنگ عامه بسیاری از مردم در سرتاسر جهان ــ میشود، پاسخش شرک است. اگر شما کسی را به شرک تشبیه کنید بلافاصله مخاطب شما متوجه میشود که منظور شما چیست. شرک و دیگر شخصیتهای این انیمیشن دیدنی خیلی زود جای خود را در میان شخصیتهای ماندگار انیمیشن باز کردند. بچهها و بزرگترها به سرعت عاشق این موجود سبز گنده بداخلاق، اما مهربان و شجاع شدند و حالا سالهاست که تماشاگر دنبالههای آن هستند. حتی اگر دیگر انیمیشنی از شرک تولید نشود، شرک همیشه به حیات خود ادامه میدهد.
شرکت هیولاها (۲۰۰۱)کارگردان: پیتر داکتر
محصول: امریکا
در مانستروپولیس، هیولاها با ترساندن بچهها از صدای جیغ آنها انرژی تولید میکنند. اما کارخانه تولیدکننده جیغ بچه با مشکل تامین انرژی روبهرو است، چون کودکان دیگر مثل سابق نمیترسند. هیولاها از هر گونه تماس با بچهها مطلقا منع شدهاند، اما سالی و مایک، دو هیولای متخصص ترساندن بچهها، در اثر اشتباهی وارد دنیای بچهها میشوند و همهچیز به هم میریزد. در این بین سالی و مایک کشف میکنند که صدای خنده کودکان انرژی بیشتری تولید میکند. کمتر انیمیشنی به اندازه «شرکت هیولاها» در ترغیب آدمها در مواجهه با ترسهایشان که علت و اساسشان را هم نمیدانند موفق بوده است.
عصر یخبندان (۲۰۰۲)کارگردان: کریس وج
محصول: امریکا
حتی اگر فرنچایز «عصر یخبندان» را هم ندیده باشید، احتمالا آن سنجابی را که با چنگ و دندان برای حفظ دانه بلوطش خودش را به آبوآتش میزند و بلاهای زیادی سر خودش و دنیای اطرافش میآورد دیدهاید. یکی دیگر از انیمیشنهای ماندگار سالهای آغازین هزار سوم میلادی که تا همین امروز خاطره خوش آن در ذهن تماشاگرانش باقی مانده، «عصر یخبندان» است. داستانی درباره دوستی، مدارا، پذیرش تفاوتها و در عین حال احترام به محیط زیست با شخصیتهای دوستداشتنیای مثل مندی و سید که زوج ناجور اما جدانشدنیای هستند. درامی جادهای، اکشن و ماجراجویی که شوخیهای بامزهاش به حفظ قوام و انسجامش کمک زیادی کرده.
در جستوجوی نمو (۲۰۰۳)کارگردان: اندرو استنتون و لی آنکریچ
محصول: امریکا
درونمایه جستوجو در اغلب انیمیشنها قابل تشخیص است. انگار از روز اول که قرار بر پا گرفتن صنعت انیمیشن بوده، طالع شخصیتهای انیمیشن را با جستوجو و سفر نوشتهاند. سه مرحله کلی سفر قهرمان که به «جدایی» (سفر به دنیای ناشناختهها)، «تشرف» (ماجراجویی در دنیای ناشناختهها) و «بازگشت» (برگشت به دنیای عادی) قابل تقسیم است در این انیمیشن و بسیاری انیمیشنهای دیگر کاملا رعایت شده. اینجا سفر درونی با سفر بیرونی همراستا و همزمان شده و تماشاگر راحتتر میتواند تاثیر سفر در پخته شدن خام را دریابد. فیلم اکرانی بسیار موفق داشت و این موفقیت با ساخت دنباله «در جستوجوی دوری» تدوام یافت.
کورالاین (۲۰۰۹)کارگردان: هنری سلیک
محصول: امریکا
انیمیشن استاپ موشن را اصولا گرم و گیراتر از انیمیشن دوبعدی و سهبعدی میدانید یا نه؟ اگر فکر میکنید استاپ موشن فضایی صمیمی و دوستانه دارد، «کورالاین» حسابی غافلگیرتان میکند. اگر فکر میکنید که استاپ موشن اصولا فاقد صمیمت و جذابیت انیمیشنهای دوبعدی و سهبعدی است، باز هم «کورالاین» شما را متحیر میکند. شاید اگر تیتراژ این انیمیشن جذاب را نبینید، حدس بزنید که کارگردانش تیم برتون است که البته فانتزیهایش تاریکتر و دلهرهآورتر شده. «کورالاین» پاسخ به پرسشی کنجکاویبرانگیز ولی در عین حال ترسناک است که هر آدمی در بچگی با آن مواجه شده: اگر پدر و مادر آدم جوری دیگری بودند، چه میشد؟
مری و مکس (۲۰۰۹)کارگردان: آدام اِلیوت
محصول: امریکا
مری و مکس، دو آدم با دنیایی فاصله میانشان، دوست مکاتبهای هستند. مری که در استرالیا زندگی میکند و خانوادهای ازهمپاشیده دارد در هشتسالگی از سر اتفاق شروع به نامهنگاری میکند با مکس چهلوچهارساله چاق و مشکلدار در روابط اجتماعی. رابطه این دو به تدریج عمیقتر میشود و مثل هر رابطه دوستانه دیگری به مشکل میخورد. مری و مکس مستعدند که به تیرهروزیهای زندگی با شدت و حدت واکنش نشان دهند و همین ویژگی هم هست که برای تماشاگر ملموسشان میکند. انیمیشنی ماندگار با تکنیک استاپ موشن.
انومالیزا (۲۰۱۵)کارگردان: چارلی کافمن و دوک جانسون
محصول: امریکا
مردی میانسال به نام مایکل که متخصص خدمات مشتریان است برای سخنرانی در کنفرانسی وارد هتل فرگولی میشود. هتل فرگولی در ظاهر هیچ شباهتی به هتل اوِرلوک فیلم «درخشش» (۱۹۸۰) استنلی کوبریک ندارد که ساکنانش را به انزوا میکشاند، روحشان را با سیاهی تغذیه میکند و دست آخر باعث جنونشان میشود. در واقع فرگولی برای مایکل به مراتب بدتر از اورلوک است. در این هتل است که مایکل با خودش و زندگی پوچ و بیروحش مواجه میشود. این انیمیشن که با تکنیک استاپ موشن ساخته شده همان روح فیلمنامه مشهور «درخشش ابدی یک ذهن پاک» را دارد؛ غمگین و دریغخوار که با سردی رئالیستیاش برگشتناپذیر بودن زندگی را توی گوش مخاطب میزند و خوشبختانه پایانی نسبتا خوش دارد.
لاکپشت قرمز (۲۰۱۶)کارگردان: مایکل دودوک دی ویت
محصول: فرانسه و ژاپن
اگر در انیمیشن دنبال آواز و حرکات موزون و دیالوگهای بامزه هستید، این انیمیشن به هیچ وجه مناسب شما نیست. این انیمیشن بیکلام است و صدای طبیعت و موسیقی گوشنواز راوی آن. مردی که با جریان آب به جزیرهای متروک و دورافتاده آورده شده، تصمیم میگیرد با قایقی از جزیره بگریزد، اما لاکپشت قرمز عظیمالجثهای بزرگترین مانع بر سر راه او برای رهایی است. مرد برای بازگشت به اجتماع و خلاصی از طبیعت هرچه در توان دارد رو میکند، ما خلاصی واقعی او در صلحی است که با طبیعت نصیبش میشود. «لاکپشت قرمز» تماشاگرش را به فکر میاندازد که زندگی در طبیعت چه بهایی دارد.
کد خبر 848659 منبع: همشهری آنلاین برچسبها کارتون مجله انیمیشن پویا نمایی - انیمیشن